ریحانه دختر بیست ساله زندانی در استانه اعدام قرار گرفت

 

مجازات اعدام ریحانه به اتهام  قتل جراح پلاستيک در ديوان عالي رژیم تائیذ شد. خبرگزاری حکومتی ايسکانيوزدر این باره نوشت:  عصر 16 تير 1386 تلفن کلانتري 104 عباس آباد به صدا درآمد و به افسر نگهبان خبر رسيد يک جراح پلاستيک داخل راهروي ساختماني در خيابان «ميرعماد» کشته شده است. سپس بازپرس محمد حسين شاملو (کشيک وقت دادسراي ناحيه 27) و افسران دايره 10 اداره آگاهي مرکز به قربانگاه رفتند و با ديدن پيکر کارد آجين «مرتضي» 44 ساله رسيدگي به جنايت را در دستور کار خود قرار دادند. شواهد از حضور يک زن در ساختمان مورد نظر حکايت داشت و با به دست آمدن نخستين سرنخ و افشاي اينکه قرار بود دکور آنجا تغيير کند تجسس ها وارد مرحله تازه اي شد. بدين ترتيب دختر 20 ساله اي به نام «ريحانه» که ساعتي پيش از جنايت به ديدار «مرتضي» رفته بود با تلاش پليس تهران در «تجريش» دستگير شد. «ريحانه» که طراح دکور بود در بازجويي مقدماتي، خود را بي گناه خواند اما وقتي با مدرک هاي دادگاه پسند روبه رو شد لب به اعتراف گشود و مدعي شد «مرتضي» را در دفاع از خود کشته است: «يک هفته پيش با مرتضي آشنا شدم.او مي خواست دکور ساختمان خود در ميرعماد را تغيير دهد و آنجا را تبديل به مطب کند.» وي افزود : «عصر آن روز وقتي سر قرار رفتم فهميدم اسير وسوسه شده و مي خواهد مرا به روز سياه بنشاند. به همين خاطر در دفاع از خودم، کاردآجينش کردم و گريختم.» با وجود اين ادعا، معماي کشته شدن جراح پلاستيک گره هايي داشت که باز نشده بود. از جمله، نخستين پيام کوتاه «ريحانه» يک روز پيش از جنايت براي پسري به نام «مسعود» بود با اين عنوان: «مي خواهم مرتضي را بکشم». متهمه در مرحله هاي بعدي بازجويي گفت دو روز قبل از جنايت، چاقو را در خيابان «شريعتي» خريده بودم که فروشنده مورد نظر شناسايي شد.«ريحانه» با پسري به نام «اکبر» رابطه عاشقانه داشت اما طي تحقيق مشخص شد اين جوان هم دليلي براي جنايت نداشته است. در نشست رسيدگي به اين پرونده که در شعبه 74 دادگاه کيفري و با حضور چهار مستشار برگزار شد ابتدا نماينده دادستان، کيفرخواست را خواند و براي «ريحانه» درخواست اشد مجازات کرد.گزارش ايسکانيوز مي افزايد، دو پسر و يک دختر قرباني نيز در جايگاه ويژه قرار گرفتند و براي «ريحانه» حکم مرگ خواستند. وقتي نوبت دفاع به دختر نگون بخت رسيد جنايت را گردن گرفت و توضيح داد: دو ماه و نيم پيش از جنايت در يک بستني فروشي «اقدسيه» نشسته بودم که اتفاقي، دکتر و دوستش را ديدم. همان موقع زنگ موبايلم به صدا در آمد و سرگرم صحبت بودم که دوست دکتر از حرف هايم فهميد طراح داخلي ساختمان هستم. وي اضافه کرد: دوست «مرتضي» جلو آمد، سر صحبت را باز کرد و شماره تلفنم را گرفت تا براي طراحي داخلي مطب دکتر، همکاري کنم. چند روز بعد تماس هاي دوست دکتر شروع شد تا اين که يک روز خود «مرتضي» تلفن زد و مرا براي بازديد از ساختماني که قرار بود تبديل به مطب شود دعوت کرد. «ريحانه» اظهار داشت : ساعت 15:18 عصر بود که به آنجا رسيدم و نگاه هاي مشکوک دکتر، دلهره به جانم انداخت. مي خواست در ساختمان را ببندد که مانع شدم. اسير وسوسه شده بود و مي خواست مرا آزار دهد که در يک لحظه چاقو را از کيفم بيرون کشيدم و يک ضربه به او زدم.

* قاضي: چاقو را از کجا آوردي؟


* ريحانه: هميشه براي دفاع از خودم در مواقع اضطراري يک چاقو درون کيفم مي گذاشتم.وقتي دکتر روي زمين افتاد دوستش از راه رسيد و متوجه درگيري شد.بلافاصله يکسري مدارک از داخل کمد برداشت و مرا تهديد کرد تا درباره او به کسي حرفي نزنم. وي گفت: دوست «مرتضي» چاقو را از بدن نيمه جان او بيرون کشيد و فرار کرد که همين مسئله باعث افزايش خونريزي و مرگ دکتر شد.من که ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم. دکتر دم در ساختمان آمد و داد زد «دزد، دزد».
* قاضي: چطور شناسايي شدي؟


* ريحانه: گوشي تلفنم در ساختمان جا مانده بود و همان شب رديابي و دستگيرشدم. اين دختر که سرش را پايين انداخته بود اظهار داشت: باور کنيد فقط براي دفاع از خودم دست به چاقو بردم; چون چاره ديگري نداشتم. در پايان آن نشست، هيات قضايي وارد شور شد و «ريحانه» را به اشد مجازات محکوم کرد. راي با وجود اعتراض وکيل مدافع وي به تاييد شعبه 27 ديوان عالي کشور رسيده است و «ريحانه» به زودي به دار آويخته مي شود اگر شاکيان خصوصي از خونخواهي نگذرند.